باید برای حتی یکبار هم که شده این اعتراف رو حداقل پیش خودت بکنی که شاید اینهمه تمایلت برای چسبیدن به گذشتهای که بیشتر از عینی بودن انتزاعی بوده، برای اینه که میخوای پیش خودت احساس کنی تو هم ماجراهایی برای بودن داشتی و دلیلی برای خوشبختی داشتی. حتی برای لحظاتی کوتاه. شاید کلا تو سه سال اخیر، پنج شیش بار بیشتر عمیقا احساس خوشبختی نداشتی. خوبه آدم گاهی برگرده به حس اون لحظهها ولی نباید اجازه بده همهچیز رو ازش بگیرن. به قول تو اولین مرحله برای تغییر، پذیرشه. قبول کردن. قبول کردن این که گذشتهت خالی خالی خالی بوده. شاید این تنها راهی باشه که بشه امیدوار بود به ساختن آیندهی نامعلوم.