آرزوم بود دستهای همدیگرو میگرفتیم و با هم میخندیدیم و با هم اشک میریختیم. این حسرت که صدای خندههامون گوش دنیا رو ببره همیشه میمونه باهام. ولی بیا باور کنیم که دوستداشتن تمومنشدنیه. بیا قبول کنیم که دور شدنمون بهترین راهه واسه آرامش. دلم میسوزه برای خودمون. کنار همهی اشک و آه ها باید یاد بگیریم که جدا از هم بخندیم. سخته از صفر ادامه دادن، ولی اگه تنها راهت باشه عادت میکنی بهش. حرفهامو نفهمید هیچکس. من هم شاید نفهمیدم. مقصر مهم نیست. کاش گره ماجرا رو پیدا کرده بودیم و بازش میکردیم. ولی نشد که نشد.