طغیان

ستاره‌ها تمنای چشمانت را دارند

طغیان

ستاره‌ها تمنای چشمانت را دارند

۳ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

20

  • mydancingsoulintheskies ..
  • ۰
  • ۰

دوباره میدیدمش. همون صورت فلکی ه که الان اسمشو یادم نمیاد. یاد سفر خوزستان افتادم. یاد آسمون چُغازَنبیل که پرستاره‌ترین بود. چشمامو نمیتونستم بردارم از آسمون. هِی صدام میکردن که بیا بریم دیره همه منتظر تو ان. سرمو گرفته بودم بالا و راه میرفتم و باد می‌رقصید رو صورتم. اولین بار بود که انقدر دیوانه‌وار محو آسمون شده بودم.

  • mydancingsoulintheskies ..
  • ۰
  • ۰

 میخوانَد. از صبح هزار بار خوانده. "رفت آن سوار کولی، با خود تو را نبرده؛ شب مانده است و با شب، تاریکی فشرده".

این بارِ هزار و یکم هم‌اتاقی ام آمد اسپیکر را خاموش کرد که موهای خیس تازه از حمام در آمده‌اش را سشوار بکشد. بعد تظاهر کرد دنبال سشوار می‌گردد و یادش افتاد مثلاً بار آخری که برگشته خانه جایش گذاشته.  از امروز صبح که بیدار شدم و پیامت را دیدم، هزار بار خوانده.

«من دارم می‌رم، هفت و نیم شب پرواز دارم، دلم برات تنگ میشه، اگه دوس داشتی بیا خداحافظی کنیم». دستم رفته بود که بنویسم «دل من هم برات...» بعد در آسانسور باز شده بود و من داشتم تندتند کلمه هام را پاک می‌کردم و زل زده بودم به پیامت. به جمله‌ی آخرش. به "بیا خداحافظی کنیم‌". چند ثانیه بعد دوباره در آسانسور باز شده بود و برگشته بودم.برگشته بودم و اسپیکر را در دور افتاده ترین جای اتاق پیدا کرده بودم. برگشته بودم که بخواند. بخواند "شب مانده است و با شب، تاریکی فشرده". ولی ما که خداحافظی کرده بودیم. مگر همین چند وقت پیش نبود؟ آدم های توی آسانسور حتما دلشان برای بی حواسی ام سوخته بود. نمی دانستند گوشه ی اتاقی خالی یک اسپیکر خاک گرفته انتظارم را می کشد. می ترسم بیایم و دوباره شروع شود. چشمهات بکشاندم تا ناکجایی که قرار است بروی و نمیدانم حتی کجاست. دوباره بشود سلامی که جانم کنده شود موقع خداحافظیش که معلوم نیست قرار است کی باشد. نمی‌‌آیم. هرجا بروی همان قدر که همیشه بودی باز هم هستی. نمی‌آیم. تو برو.

تو برو. شاید که واژه‌های بیمار سر جای خود برگردند. شاید خواننده بداند که اول همان چند وقت پیش بود، بعد ما بودیم که خداحافظی کرده بودیم، بعد امروز بود، پیام تو بود، بعد باز و بسته شدن های در  آسانسور، بعد اسپیکر، بعد هم‌اتاقی‌ای که بی‌رحمانه دکمه‌ی آف اسپیکر را می‌فشارد، بعد سشواری که جا مانده در خانه‌ای دور، بعد من که جا مانده در روزهای دور، بعد من که تمام روز را یخ زده در زمهریر سکوتی که با صدای سشوار پر نشد، آخر هم ساعت هفت و نیم که تو دور می شدی، دورتر و نزدیکتر..

نمی‌آیم. تو برو. "نیلوفرانه در باد". نیلوفرانه چون باد.

  • mydancingsoulintheskies ..